loading...
جوک و اس ام اس
alireza بازدید : 574 چهارشنبه 05 بهمن 1390 نظرات (0)

 

تا که ی بنالیم بو تو گیانا تا که ی بسوتیم

ئه ی  بریارت  وا  نه بو  فه رموت   من روژی  هه ر دیم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
 
 
هه رچه ند که نات بینم
به ڵام ده نگی خه نده ت
ئه بزوێنێ
دڵی سڕم

هیچ می دانی
هر چند که ناپیدایی
اما دل شکسته ام می گوید
می آید صدایی.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
 
 
 
گیانا که م  زو  وه ره  نازدارم  زو  وه ره  به س  جاری  بت بینم  گیانم  بو  خوت  به ره

جانان من زود بیا نازنینم زود بیا تا برای یک بار هم که شده ببینمت ، جانم را بگیر و برای خود ببر

باخی بةهةشتم ، روخساری تؤیة ضاوم تامــةزرؤی دیداری تؤیة
یـادی ثیرؤزت هـةر لـة دپـمایة تا أؤذی دوایـی کـؤتایی نایة

باغ بهشت من ، رخسار توست دیدگانم مشتاق دیدار توست
یاد متبرک تو مونس دل من است وتا روز بازپسین همراه اوست

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
 
 
 
یاران تةطبیرص ، زامـم کـاری‌یة دةردی ئةمجـارةم ئةوینداری‌یة
کؤترة باریکة نصضیری بـاز بص هةرطیزناتوانص بفأص،دةرباز بص
ترجمه:
یاران چاره‌ای! زخم من کاریست چراکه درد م این‌بار،درد عشق است
کبوتری‌که به چنگ شاهین افتاده‌است نه مجال پروازش هست نه راه گریزی!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اس ام اس کردی اس ام اس به زبان کردی اس ام اس به زبانکردی اس ام اس عاشقانه به زبان کردی اس ام اسکردی

بـص تؤ هـةناوم باخی بـص‌ئاوة طوپـی ئـاواتم سیس و ذاکـاوة
ضاوم لـة أصذنةی بةزةیی تؤیة بةسیةتی خةزان وادةی ضرؤیة

بی یادت دلم باغ تشنه‌ای خواهد‌شد بی یادت گل امیدم خواهد پژمرد
چشم امیدم به باران رحمت توست پس پاییز مرا بهار پرشکوفه‌ گردان

 

در ادامه...

وه‌‌کوو شێعر وه‌‌ره‌‌ بۆ لام
مثل شعر بسویم بیا
له‌‌ هه‌‌ر کاتێکا پێت ده‌‌کرێ
هروقت که تونستی
‌‌ هه‌‌ر شوێنێ خۆت ئه‌‌یزانی!
میعاد گاه را که خودت میدانی
شێعر ناپرسێ من چۆنم
ای شعر حالم را نمی پرسی؟

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
 
 
ضؤن نةطرییم من بة کوپ، شصواوة لصم أؤذ و شةوم
بؤ تةوافی أؤذی رووت شصواوة و سةرطةردانة شةو

خةرمةنی ذینم بة بادا ضوو بة دةس هیجرانی تؤ
من دةسووتصم و شةمیش بؤ حاپی من طریانة شةو

شةوقی أوویی تؤیة رووناکی دپی سةوداسةرم
بؤ تریفةی ماهی أووت ضةن بص‌سةروسامانة شةو

چگونه نگریم منی که روز و شبم را بازنمی‌شناسم
بهر طواف خورشید روی توست که شب سرگردان است

خرمن هستی‌ام را هجران تو به دست باد سپرد
من می‌سوزم و شمع نیز بر حالم می‌گرید شب

شوق دیدار روی تو روشنی‌بخش دل سودایی من‌است
بی‌ فروغ ماه رویت، جلوه و جلایی ندارد شب

 

 

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1167
  • کل نظرات : 575
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 258
  • آی پی امروز : 258
  • آی پی دیروز : 72
  • بازدید امروز : 568
  • باردید دیروز : 352
  • گوگل امروز : 5
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 3,693
  • بازدید ماه : 3,693
  • بازدید سال : 60,911
  • بازدید کلی : 3,571,549